آخرین اخبار:
کد خبر:۱۲۹۵۳۶۵

ببینید| گفت‌و‌گوی SNNTV با خانواده شهید مصطفی سالاری/ فرزندی که ادب را در کلام مجسم کرده بود

شهید مصطفی سالاری، تنها پسر خانواده‌ای از استان گیلان، با اخلاق نیکو و ایمان استوارش الگویی برای جوانان بود؛ او در حمله هوایی رژیم صهیونیستی آسمانی شد و امروز خانواده‌اش با اشک و افتخار از نجابت فرزندشان می‌گویند.

ببینید| گفت‌و‌گوی SNNTV با خانواده شهید مصطفی سالاری/ فرزندی که ادب را در کلام مجسم کرده بود

به گزارش خبرنگار گروه استان‌های خبرگزاری دانشجو، شهید مصطفی سالاری، متولد زمستان ۱۳۷۸، جوانی باوقار، باایمان و سرشار از اخلاق حسنه بود. از همان دوران کودکی، نشانه‌هایی در وجودش بود که مسیر زندگی‌اش را متفاوت می‌کرد. پدر و مادر این شهید بزرگوار، با قلبی پُر از اندوه و زبانی لبریز از افتخار، خاطراتی از فرزندشان بازگو کرده‌اند که نشان می‌دهد مصطفی خود، پیش از همه، راه آسمانی‌اش را یافته بود.

آرام، مؤمن و محبوب دل‌ها

پدر شهید سالاری می‌گوید: فرزندم از همان دوران کودکی، بسیار آرام، ساکت، اهل نماز و پایبند به ایمان بود. از جمله ویژگی‌های بارز او، اطاعت‌پذیری، احترام به بزرگ‌تر‌ها و خوش‌رفتاری با اطرافیان بود.

من همیشه از او رضایت کامل داشتم؛ چه در خانه و چه در میان همسایگان. مصطفی همواره برای پدر، مادر و خواهر خود احترام خاصی قائل بود.

تحصیلاتش را تا مقطع کارشناسی حقوق ادامه داد و آن را با موفقیت به پایان رساند. فرزندم بسیار شایسته و خوش‌سیرت بود؛ آن‌چنان که تمام همسایه‌ها نیز از او به نیکی یاد می‌کردند.

 

دل در گروی عزای سیدالشهدا داشت

اواخر عید قربان، زمانی که برای دیدار آمده بود، با شور خاصی گفت: محرم که بشود، می‌خواهم اینجا باشم، در عزای امام حسین (ع) شرکت کنم. برای همین قصد دارم ده روز مرخصی بگیرم تا در مراسم زنجیرزنی حضور داشته باشم.

اما افسوس، که این فرصت هرگز فراهم نشد. متأسفانه هواپیمای رژیم صهیونیستی، این عزیزان را در ستاد فرماندهی هدف حمله قرار داد و فرزندم به فیض شهادت نائل شد.

مصطفی شهیدی با منزلت والا بود و من به داشتن چنین فرزندی، همواره افتخار می‌کنم.

کد ویدیو

دوران کودکی، سرشار از نجابت و ادب

مادر شهید می‌گوید: بیشتر خاطرات من از مصطفی، مربوط به دوران کودکی و دوران دبیرستان اوست.

فرزندی آرام و سر به‌زیر بود. در کوچه با دوستانش دوچرخه‌سواری می‌کرد، بی‌آن‌که هیچ‌گاه با کسی درگیر شود یا با هم‌سالانش نزاعی داشته باشد.

همیشه به سخنان پدر و مادرش گوش می‌داد و هرگز از زبان او دروغی نشنیدم.

 

روزی که اشک‌هایش، کوچه را داغدار کرد

مادر شهید می‌گوید: در دوران کودکی، زمانی که هنوز در روستا زندگی می‌کردیم و مصطفی کلاس دوم ابتدایی بود، به شهر نقل مکان کردیم. روزی به مدرسه رفته بود، اما مدرسه آنها را زودتر از موعد تعطیل کرده بود. مصطفی به خانه برگشت، اما ما آن زمان در خانه نبودیم.

او کنار کوچه ایستاده و با چشمانی اشک‌بار گریه می‌کرد. یکی از همکاران ما او را دید و از او پرسید که پسر چه کسی هستی؟ مصطفی خودش را معرفی کرد.

سپس با پدرش تماس گرفتند و یکی از همسایه‌ها او را به خانه آورد. آن صحنه هرگز از خاطرم نمی‌رود. مادر با بغضی در گلو و اشکی بر گونه سخنان آن روز کمصطفی را تکرار کرد:«هیچ‌کس در خانه نیست که بیایم.»

 

قلبی که بوی شهادت می‌داد

مادر ادامه می‌دهد: در حالی‌که هنوز هیچ جنگی آغاز نشده بود، مصطفی می‌گفت: پس از مرگ، مرا در گلزار شهدا کنار شهدا دفن کنید.‌ نمی‌دانم این حرف چگونه به دلش افتاده بود. هیچ‌وقت مستقیماً چیزی در این باره به ما نگفته بود.

اما بعد‌ها از دوستانش شنیدم که چنین سخنی را به زبان آورده است. انگار که خودش راهش را شناخته بود. حتی روزی به شوخی به یکی از همسایگان گفته بود: می‌خواهم شهید شوم.

همسایه پاسخ داده بود: چرا این حرف را می‌زنی؟ اگر مادرت بفهمد، ناراحت می‌شود.‌

نمی‌دانم این موضوع از سر تقدیر بود یا چیز دیگری، اما مصطفی مسیر شهادت را با دل خود برگزیده بود.

ببینید| گفت‌و‌گوی SNNTV با خانواده شهید مصطفی سالاری/ فرزندی که ادب را در کلام مجسم کرده بود

وعده‌ای برای هیئت، اما قسمت چیز دیگری بود

پنجشنبه و جمعه‌ها معمولاً به خانه خاله‌اش می‌رفت و شب را آن‌جا می‌ماند. خاله‌اش و دیگر اعضای خانواده‌شان می‌گفتند: وضعیت جنگ شدید شده. یکی دو روز مرخصی بگیر تا اول محرم بیایی و با هم در مراسم دسته و هیئت شرکت کنیم. تاسوعا و عاشورا اینجا باش.

اما تقدیر این‌گونه رقم خورد که درست همان اول محرم، مراسم تشییع پیکر مطهرش برگزار شد.

 

فرزندی که ادب را در کلام مجسم کرده بود

پدر شهید می‌گوید: من هرگز حتی یک کلمه زشت یا نامناسب از او نشنیدم. زمانی که من صبح‌ها به بانک می‌رفتم، یک بار ساعت ۹ صبح با من تماس گرفت.

فکر نمی‌کنم هیچ فرزندی با پدرش چنین صحبت‌های مؤدبانه و محترمانه‌ای داشته باشد. وقتی پول نیاز داشت، می‌گفت: می‌توانی برای من پانصد هزار تومان واریز کنی؟

نه این‌که بگوید بزن یا واریز کن، بلکه با احترام می‌پرسید: داری برای من بزنی؟ این شیوه گفتار، همیشه برایم ستودنی بود.

ببینید| گفت‌و‌گوی SNNTV با خانواده شهید مصطفی سالاری/ فرزندی که ادب را در کلام مجسم کرده بود

نگاهی پاک، برخوردی متواضع

مادر یکی از شهدای محله که در همان خیابان سکونت دارد، گفته بود: مصطفی هر زمان از کنار من عبور می‌کرد، با احترام سلام می‌داد، اما هرگز سرش را بالا نمی‌آورد که نگاه کند من چه کسی هستم؟ این میزان از حیا و ادب، در کمتر جوانی دیده می‌شود.

 

فرزندی که خدا او را برگزید

پسر ما تنها فرزند پسر خانواده بود. اما خداوند او را برای چنین راهی انتخاب کرد و در مسیر شهادت قرار داد. شهادت افتخاری‌ست که نصیب هر کسی نمی‌شود.

مصطفی سالاری نه‌تنها فرزندی شایسته برای خانواده‌اش بود، بلکه جوانی نمونه برای جامعه‌اش و الگویی جاودانه برای نسل امروز است. آرامش، ایمان، ادب و نجابتش، پیش از شهادت او را ممتاز کرده بود و اکنون نامش در زمره شهدای والامقام، در تاریخ این سرزمین ثبت شده است. او رفت، اما سیره و خاطره‌اش تا همیشه در دل‌ها باقی خواهد ماند.

ارسال نظر
captcha
*شرایط و مقررات*
خبرگزاری دانشجو نظراتی را که حاوی توهین است منتشر نمی کند.
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگیلیش) خودداری نمايید.
توصیه می شود به جای ارسال نظرات مشابه با نظرات منتشر شده، از مثبت یا منفی استفاده فرمایید.
با توجه به آن که امکان موافقت یا مخالفت با محتوای نظرات وجود دارد، معمولا نظراتی که محتوای مشابهی دارند، انتشار نمی یابد.
پربازدیدترین آخرین اخبار